Wednesday, May 5
حالا سفرم به پایان رسیده است، و من در راه بازگشت به خانه هستم. در وجودم ترسی رو حس میکنم. حسّ بدی دارم، فکر اینکه، تمام آنچه در این سفر یاد گرفتم رو فراموش کنم آزارم میده. نمیدونم که زندگی در کنیا چه قدر بر من تاثیر گذاشته؟ انگار که صد سال از روزی که سوئد رو ترک کردم، میگذرد. چیزهای زیادی اتفاق افتاده. من به مردمی که در کنیا بودند، بجز پول و غذا چیز دیگری ندادم، اما اونها چیزهایی به من دادند، که حتا وجودشون رو باور نداشتم. در کنیا فقط فقر وجود ندارد، بلکه چیزهای زیادی برای درک کردن، دریافتن و پیدا کردن وجود دارد. شادی واقعی بر اساس اینکه شما چه قدر در آمد دارید، ویا مشغول چه کاری هستید بوجود نمیآید، امیدی در زندگی این مردم بود که برای من الهام بخش بود. زندگی در محله شلوغ و کثیف چانی هر روز سخت تر و سخت تر می شد، ولی امید و ایمانی که در وجود این مردم بود، به من کمک میکرد که با انرژی بیشتری سختیها رو تحمل کنم






Write a comment