Friday, 2nd April

بعضی‌ اوقات مواجه شدن با فرهنگ‌های متفاوت و نقص زبان، تو رو در موقعیت عجیبی‌ قرار میدهد. این شرایط برای من اتفاق افتاد: بعد فیلمبرداری امروز، شب به خونه رسیدم.وقتی‌ وارد محوطه شدم حدود ۲۰ تا بچه فریاد زدند

 "ROSE, HOW ARE YOU?!"

سپس من رو بغل کردند و خوش آمد گفتند. اونها زمانی‌ که من در حیات نشسته بودم با من دوست شده بودند.اونها  میدویدند و بازی میکردند. یکی‌ از اونها یک نخ به بتری خالی‌ بسته بود و با اون قدم میزد، وقتی‌ پرسیدم، اون چیزی که با خودش میکشه چیه؟ جواب داد اون سگش هست. یکی‌ دیگر از بچه‌ها سعی‌ میکرد مانند سربازها باشد. او طوری نشون میداد که انگار یک تفنگ اسباب بازی‌ در دست دارد. وقتی‌ تفنگش رو دیدم، فهمیدم که اون رو با گّل ساخته. اونها پول کافی‌ و اسباب بازی ندارند، ولی‌ قدرت تخیل بسیار عالی‌ دارند، که به من یاد میدهد که چه طور میشود، هر چیزی رو از زوایای دیگر دید. عصر من به همراه همسایه‌ها در حال تماشای مسابقه فوتبال بین بارسلنا و ارسنال بودم. بازی خوبی‌ بود. شاید جذاب‌ترین مسابقه یی که تا حالا دیده بودم. همسایه ی جلویی من، پارچه‌هایی‌ که جلوی درش آویزون بود رو کنار زده بود، درون اتاقش یک تلویزیون کوچک داشت. ما نه‌ نفر در حیات نشسته بودیم و سعی‌ میکردیم از راه دور مسابقه رو بینیم. تلویزیون هیچ صدایی نداشت، بنابر این ما از طریق رادیو به تفسیر مسابقه، به زبان سواحیلی گوش میکردیم.

من می‌تونم صادقانه بگم که چیزی نمی‌دیدم. برای پیدا کردن توپ تمرکز کرده بودم!!تلویزیون خیلی دور بود. از طرف دیگر، مفسر به زبان سواحیلی حرف میزد و من هیچ چیزی متوجه نمیشدم :(. وقتی‌ فکر کردم که بارسلنا گًل زده، با اشتیاق زیادی فریاد زدم، اما همسایه‌ها به من گفتند که هیچ اتفاقی نیفتاده!!!عکس‌العمل من با توجه به روند بازی اصلا خوب نبود!! وقتی‌ من به طور مداوم با عصبانیت و ناراحتی فریاد زدم، چون فکر می‌کردم آرسنال گًل زده است، همه با تعجب به من نگاه میکردند و می‌خندیدند

 

(!!!!من نمیتونم توپ رو ببینم)

 

به هر حال، من اوقات خوشی‌ رو با فوتبال خیالی خودم داشتم. بعد بازی یکی‌ از بچه‌ها به من گفت: " رز بازی تموم شد، نتیجه بازی ۲۰-۴ به نفع بارسلونا نبود، بلکه ۲-۲ مساوی شد

 

 

GOA............LLLLLL
این خارجی‌ چی‌ میگه؟؟؟ بازی هنوز شروع نشده

Write a comment