Wednesday 24th February


امروز صبح ساعت پنج بیدار شدیم. میخواستیم آخرین تصویرها رو
 از مراسم خداحافظی جاشوا و جولیا با خانوادشون فیلمبرداری  کنیم. واقعاً روز سختی‌ برای اونها بود، و ما باید از همه چیز فیلمبرداری میکردیم.
بعد ۱۰ ساعت مسافرت با اتوبوس، در نهایت به هتل در ممبسا رسیدیم. سفرمان واقعا طولانی بود،بنابر این کثیف، خسته، کلافه و گرسنه بودیم. با وجود اینکه هتل زیاد جالبی نبود، ولی‌ ما واقعا خوشحال بودیم بخاطر داشتن توالت، حموم و سه تا تخت ؛).
در روستا هر سه نفرمون روی یک تخت میخوابیدیم، و داشتن تخت‌های جداگانه واقعا خوشحالمون کرد. الکتریسیته و پریز برق در اتاق، ما احساس تجمل میکردیم. یک امتیاز خیلی‌ بزرگ این اتاق آینه بود!!!، نزدیک به یک هفته بود که خودم رو در آینه ندیده بودم. وقتی‌ دوش گرفتم و در تخت تمیزم دراز کشیدم، با خودم فکر کردم، در سوئد باید از این همه امکانات رفاهی‌ که آرامش رو به زندگیمون داده سپاسگزار باشیم. منظورم این نیست که بخاطر اونها مغرور باشیم، یا نسبت به اونهایی که این امکانات رو ندارند احساس برتری کنیم، بلکه باید سپاسگزار و فروتن باشیم.
به هر حال ، اینجا جای اون نیست که من راجع به آنچه بهتر است انجام شود یا نه سخنرانی کنم.
امروز وقتی‌ از خواب بیدار شدیم, با لذت فراوان از توالت استفاده کردیم. من از هر لحظه لذت برده ام، و سعی‌ کردم خودم رو برای فردا که به محلهٔ کثیف و پر جمعیت میروم آماده کنم. من در خانه سواحیلی خواهم ماند. تا اون زمان ما فقط برنامه ریزی می‌کنیم و در اطرف میگردیم.

ما هنوز خودمون رو معرفی‌ نکرده ایم ؛) :
وینستن، فیلمبردار گروه : شاد و به طور باور نکردنی باهوش .همیشه در کیفش به دنبال چیزی میگرده. خیلی‌ شوخ و بامزست، و بیشتر اوقات ما رو میخندونه.

رز، روزنامه نگار: پیشقدم برای صحبت کردن درباره توالت. با هر کسی‌ بحث و گفتگو می‌کند. خلاق، پر قدرت ، هدفمند و بلند پرواز. رایج‌ترین حرفی‌ که از رز میشنوید (این عبارت رو یک میلیون بار در روز تکرار می‌کند): مستند آینده من درباره ......... خواهد بود.

 

 

Write a comment