Tuesday 16 March

اگر چه ما هر روز از ۵ صبح تا ۱۲ شب کار می‌کنیم،ولی‌ بعضی‌ وقتها زمانی‌ برای حرف زدن و نشستن با هم داریم. در یک فرصتی که پیش اومد و با هم صحبت میکردیم، آنت احساسات و افکارش رو بیان کرد، که من فکر کردم اونها رو امروز در این پست منتشر کنم


 انگار یک خط نامرئی بین ما وجود دارد، ما در یک طرف خط ایستادیم و اون‌ها در طرف دیگر، من (آنت) چشام رو باز کردم. من آنجا با شکمی سیر، و لباسهای تمیز هستم. این خیلی ناعادلانه هست. زباله‌ها در اطراف، خانه‌های ساخته شده از ورق‌های فلزی و خاک روس, اونها واقعا درمانده هستند. احساس احمق بودن می‌کنم. مثل این که من در یک سیاره دیگری زندگی‌ می‌کنم

 

با کمی‌ تأخیر در پرداخت حقوقم، نمیتونم غذا تهیه کنم یا به مهمونی‌ برم، نمیتونم لباس یا هر چیزی رو که می‌خوام بخرم. بیست و پنجم هر ماه پول در حسابم هست و می‌تونم استراحت کنم، تمیز، راضی‌ و خوشحال باشم. می‌تونم یخچالم رو پر کنم، آنچه که لازم دارم رو بخرم و صورتحساب‌ها رو پرداخت کنم. قبلا این تفاوت‌ها رو نمی‌‌فهمیدم.واقعا عجیب به نظر میاید.
در کنار تمام اینها خونه یی تمیز، کامل، گرم و روشن ، یخچال و فریزر پر از مواد غذا یی و حمام با آب لوله کشی‌ .آب اینجا خیلی‌ گرون و کم است.

من با دوست پسرم و ۲ تا گربه در یک خونه ۵۵ متر مربع زندگی‌ می‌کنم. و حالا میبینم که رز و همسایه‌هایش اینجا چه طور زندگی‌ میکنند. گاهی اوقات یک خانواده با ۷ فرزند در یک اتاق ۱۵ متر مربع زندگی‌ میکنند. وقتی‌ مردم به من میگفتند تو به یکی‌ از جاهای ثروتمند در جهان تعلّق داری، چه طور من نمیتونستم این رو درک کنم؟ من هرگز فقر رو از نزدیک تجربه نکرده و ندیده بودم. فقط از تلویزیون اون رو میدیدم. اما حالا میبینم، و از همه مهمتر اون رو احساس می‌کنم

 

 

من میدونم که پول، امکانات و لباس همه چیز نیست. میدونم که عشق و دوستی از هر چیزی بهتر است. اما بدست آوردن پول، امکانات، لباس برای من مشکل نیست و همین من رو یکی‌ از افراد بی‌ نیاز در دنیا کرده.
به نظر میاد که این دولت نمی‌تونه مردم خودش رو حمایت و پشتیبانی کند. چشمان من باز شده و خیلی‌ چیزها رو در ک کردم. من رو ببین که چطور امنیت و رفاه اطرافم رو گرفته. اما این مردم بیرون از دایره امنیت، رفاه و خیلی دور از من هستند

 

 

Write a comment